سائلم، مستجیرِ نیمه شبم
دلهره دارم و به تاب و تبم
توبه ام بارها عقب افتاد
بس که سرگرمِ شهوت و غضبم
بی ادب بودنِ مرا تو ببخش
آمدم تا خودت کنی ادبم
خیرِ خود را خودم نمی فهمم
هر چه خیر است از تو می طلبم
پیر راه من است ابوطالب
تا ابد دشمن ابولهبم
جز برای علی نمی میرم
مست از جام چشمه ی رجبم
خواستم چون سگِ نجف بشوم
دیدم از هر جهت از او عقبم
فاطمه می شود دعاگویم
تا حسین است ذکر روی لبم
سیّدی تشنه ی یک آغوشم
فرض کن من بُریر یا وهبم
سال ها بی قرار و گریه کنِ.
روضه های عقیلةُ العربم
یک زن و این همه بلای عظیم؟!
یک زن و قتلگاه؟! در عجبم.
محمدجواد شیرازی
درباره این سایت