ز خلق رانده شدم، ای امام دریابم
پناه بی کسی ام، السلام، دریابم
گناهکار قدیمی به درگهت برگشت
عطا و مرحمتت مستدام، دریابم
به هر که رو زده ام جز تو آبرویم برد
دوباره آمده ام، با مرام دریابم
عُقاب مرگ پرش را گشوده روی سرم
ببین که فرصت من شد تمام، دریابم
من از شلوغی صحرای می ترسم
پناهِ خلق، در آن ازدحام دریابم
به یک دعا سرِ سجاده ی مناجاتت
بده به زخم دلم التیام، دریابم
عزیز فاطمه از صحن کربلا چه خبر؟
عجیب تشنه ی کرب و بلام دریابم
دوباره گریه کنِ کام خشک اربابم
به حق گریه بر آن تشنه کام دریابم
به گریه دخترکی داد زد: عمو عباس.
رسیده شمر میان خیام، دریابم
محمد جواد شیرازی
درباره این سایت